Telegram Group Search
Forwarded from اکبر گنجی
🎥 حمایت دکتر حسین کمالی از مسعود پزشکیان: متن مقاله ی اختصاصی ایشان را در زیر بخوانید:

🔹انديشه و خِرَد پيشاپيش بيم و اميد

👈 حسين کمالی دانشگاه بين المللی هارتفورد

موسِم رأی‌گيری آمده است، و باز پرسش اين است: رأی دادن يا ندادن؟ انتخاب دشواری است. گروهی که نگرانِ پايداری جبهۀ جاهلان و تماميت‌خواهان در سَروَریَند، به رأی دادن فرا می‌خوانند. با اين اميد که روزنه‌ای گشاده شود. در مقابل، جمعی مضطربند که مشارکت در نمايشِ انتخابات مبادا همگامی با نظامِ فرتوت و فاسدِ مستقر باشد، و به تداوم وضع موجود–بلکه بدتر شدن اوضاع– کمک کند. بيم از چنين نتيجه‌ای، گزينۀ رأی ندادن را برجسته‌تر می‌نمايد.

در افق سياسی امروز، اميد کورسويی شايد بزند، امّا بيم غلبۀ آشکار دارد. آدمی‌زاده امّا به اميد زنده است، و اميد را بايد نيرو داد. به گمان من، رأی دادن اولی است. می‌دانم که اين توصيۀ ناظری بيرونی است که هر چند يک دم از انديشۀ ايران فارغ نيست، سال‌هاست از سفر به ميهن محروم مانده است، و ای‌بسا ظرائف و پيچش‌ها و اشارت‌ها را درست نمی‌بيند.
بخش دوم مقاله را در پست بعدی بخوانید: https://www.tg-me.com/ganji_akbar
Forwarded from اکبر گنجی
بخش دوم مقاله «حمایت دکتر حسین کمالی از مسعود پزشکیان، تحت عنوان «اندیشه و خرد پیشاپیش بیم و امید»


اميد واهی امّا جنين يأس می‌پرورد. دل‌گير و ملوليم از وعده‌ها همگی. نَفَسِ نامبارکِ آن نامحمود از سفرۀ مردم دود برآورد و زخم‌‌ها به جا نهاد. اينک زاغ و غوکانی غوطه‌ور در همان باتلاق دروغ به اسم بی‌مسمّای فرصت‌ و جهش سوداگری می‌کنند؛ درِ باغِ سبز اينترنتِ پرسرعتِ کم‌فيلتر نشان می‌دهند؛ نقوش‌ کاذب می‌بافند؛ و به فريبِ فرومايۀ طلا و تحويل مرغ و برنج در خانه چنگ می‌زنند! می‌پرسيم چهار ميليون مسکن موعودِ سه سال پيش کجاست؟ تورّم آيا تک‌رقمی شد؟ به همين تلخی و تيرگی داخلیْ تاريکی و مسخرگی آن سوی درياهاست: سيرک هخا کجا رفت؟ فرشگرد به کجا رسيد؟ از صندوقِ بد‌شگونِ رسانه‌های بانگ و رنگ چه بيرون آمد؟ چاهِ شورِ شوراهای گذار حاصل داشت؟ آن وکالتِ پوچْ ثمر داد؟ "آه از اين باد عَفِن و از آبهای ناگوار."

صد سال و چند دهه بر مستزاد ملک‌الشعراء بهار می‌گذرد که می‌گفت «هر دم از دستانِ مستانْ فتنه و غوغا به‌پاست.» می‌توان با شاعر هم‌نوا شد و افزود که «کار ايران باخداست». امّا پس از فرازها و فرودهای قرنِ پرحادثۀ اخير، آموخته‌ايم که صدایِ مردمْ پژواکِ صدای خداست، و ارادۀ مردم بازتابی از خواست خدايی است. همچنين دريافته‌ايم که «غريوِ سکوت» مردم را نيز بايد شنيد– آن هم به‌موقع. اغلبْ سکوتْ هم از جنسِ عمل است. سکوت و سخن به يکديگر معنی می‌بخشد؛ هر يک از ديگری معنی می‌گيرد.

امروز وزن سکوتِ مستدلّ و اصرار بر رأی ندادن را بايد همدلانه جدّی گرفت. بازار وعده‌دهی از همه سو گرم است، و کالای تقلّبی فراوان عرضه می‌شود. عوام‌فريبان افزون بر اميد واهی، تهديد تهی نيز می‌فروشند: بعضی وعده می‌دهند که بياييد اينجا و چنين کنيد تا چنان بشود؛ و بعضی از وعيد می‌گويند که مبادا چنان کنيد تا اينچنينی که هست آنچنان‌تر نشود. دل بستن به بيم و اميدهای سردرگم و وعده-وعيد موهوم خلاف خرد و انديشه است.

وضع موجود بر شالودۀ رأی دادنِ اکثريت بنا نشده است تا با رأی ندادن اکثريت فرو بيفتد. آمارها گواه است. در عين حال، خواسته يا ناخواسته در ساحت اجتماع شهروندان ساختهای حکومت مستقر را ناگزيز پذيرفته‌اند: از اخذ جواز ماشين تا گرفتن پروانۀ ساختمان؛ از درخواست صدور شناسنامه تا گواهی فوت يا اجازۀ خروج از کشور؛ از دادن ماليات تا مراعات مقرّرات رانندگی. رأی دادن آيا مستثناست؟

اينکه تامس هابز تمثيل لِوايتان را برای حکومت/دولت به کار می‌برد –تعبيری که گاه می‌توان مسامحةً به هيولا برگرداند– کنايتی است از اقتدارطلبی مطلق، دخالت‌جويی فراگير، و نفوذ همه‌جايی در رگ و پی و استخوان شهروندان. در مقابل، تقويت بنيۀ مردم و مدنيت مردمی از اينجا ضرورت پيدا می‌کند. رأی دادن يکی از ابزارهاست. هر جا مردم مجال ابراز رأی، و بنای نهادهای مدنی با اتکاء به آراء خود نداشته باشند، جائرانی حکومت خواهند کرد که صدای مردم را خاموش می‌کنند، و سکوت مردم را می‌شکنند. بقاء ديکتاتوری در دامن زدن به بحران، تداوم بخشيدن به شرايط اضطراری، و تسليم به تصميم‌گيری‌های موردی ديکتاتورهاست.

رأی‌گيری راهی است برای گسترده ساختن بستر تصميم‌گيری. اين فقط يکی از شرط‌های لازم برای مهار کردن هيولا/لوياتان است. چالش اصلی در تقويتِ مدنيتِ جامعه و ساختن نهادهای پرسشگر و نقّاد است تا کسانی که با رأی به مَسنَدِ حکومت/دولت می‌رسند به مردم پاسخگو نگه داشته شوند. فراتر از برانگيختن اميد به صندوق يا بالابردن بيم‌ از انداختن رأی‌ در آن، لازم است ساختارهای مدنی چنان برافراشته و استوار شود تا پس از روی کار آمدن با رأی اکثريت، ادای تعهّدات همچون قلاده‌ بر گردن سکانا‌داران قدرت بماند. به اين معنی، رأی هميشه مشروط است.

به گمان من شرط گذاشتن با کسی که به راستگويی شهرت دارد و تعهّد می‌کند در تأمين عَدالتِ اجتماعی و تضمين آزادی‌های مدنی برای همۀ مردم–به‌ويژه زنان و ساير شهروندان مورد تبعيض– گردن گرو بگذارد، عاقلانه است. بزرگ پيمانی است که بر بنياد اين قول بنا شود: «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ».

https://www.tg-me.com/ganji_akbar
کانال نو اندیشی دینی کیان
با سلام از فقهای شورای نگهبان که به عنوان نگهبانان دین، در این مجموعه هستند تا قوانین بر خلاف شرع انور نباشد ، سئوالی دارم ؛ و آن اینکه : شما بر اساس چه ملاکی برخی از این آقایان را تحت عنوان کاندید ریاست جمهوری ، تائید صلاحیت کرده اید ؟ با علم به اینکه…
آن ساز و کاری که....

علیرضا زاکانی و قاضی‌زادۀ هاشمی آمدند کار را به زیان جبهۀ خود و به نفع رقیب به پیش بردند و سپس از گردونۀ انتخابات خارج شدند!
درست است که فرهنگ عمومی کشور آسیب دیده و در بخش‌هایی حتی به ابتذال کشیده شده است اما نه در آن حد که عموم یا بخش قابل توجهی از مردم این نوع گفتارهای سبک و تهاجمی و بی‌محتوا و یکجانبه را آن هم از سوی یک کاندیدای ریاست جمهوری قابل قبول بدانند و تحت تأثیر آن قرار گیرند.
آن ساز و کاری که سبب آمدن و رفتن این دو نفر شد، مشکل اصلی حکمرانی در این کشور است و تا اصلاح نشود، چشمۀ امیدی نخواهد جوشید.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
کانال نو اندیشی دینی کیان
با سلام از فقهای شورای نگهبان که به عنوان نگهبانان دین، در این مجموعه هستند تا قوانین بر خلاف شرع انور نباشد ، سئوالی دارم ؛ و آن اینکه : شما بر اساس چه ملاکی برخی از این آقایان را تحت عنوان کاندید ریاست جمهوری ، تائید صلاحیت کرده اید ؟ با علم به اینکه…
♦️ اکبر نبوی، روزنامه نگار اصولگرا:

🔹 انصراف قاضی‌زاده را به عنوان  ایثار و فداکاری برای‌ او فاکتور نکنید

🔹 او خودش نیز می‌دانست هیچ شانسی ندارد

🔹 وقت مردم را گرفت و هزینه‌ی مادی و معنوی ببار آورد؛ آیا او حاضر است از جیب مبارک، جبران خسارت کند؟
Forwarded from Entekhab TV
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥تماشا کنید: سوپر پوششی ها!

🔹ضرر ۲۰ هزار میلیاردی قاضی زاده و زاکانی به بیت المال

به کانال انتخاب TV بپیوندید

🆔 @EntekhabTV_channel
پارادوکس انتخابات
نویسنده: حسین پایا
* از میان یادداشت‌ها، مقالات و نوشته‌هایی که در باب انتخابات نوشته شده‌، این نوشتار از استاد حسین پایا را بسیار پسندیدم. آقای پایا در این مقاله، فراتر از تصمیم‌های شخصی، فراتر از رأی دادن و رأی ندادن، مشارکت و تحریم، مخاطب را به عقلانیّت انتقادی، تعقّل و معرفت استدلالی، و گفت‌وگوی نقّادانه دعوت کرده است. نگاه این نوشتار، معطوف به «جامعه‌ی باز» مبتنی بر تز کارل پوپر است. این نوشتار آموزشی است برای عقل‌ورزی فروتنانه؛ تمرین گشودگی، پذیرندگی، نقّادی و مدارا.
بخوانیم از حسین پایا:
سپهر سیاسی عرصهٔ تصمیم‌های سخت است. تناقض‌نماهای پدیدآمده در افق سیاست آدمی را گیج و مبهوت بر جای می‌گذارد. آدمی نمی‌داند از دوگانه‌های رخ‌داده به کدام سمت بگراید. وقتی به عرصهٔ گفتارهای عمومی روی می‌آورد تا شاید نوری بر تاریکی افتاده بر تصمیمش بیفتد با مجموعه‌ای از گزاره‌ها روبه‌رو می‌شود که بیش از واقع‌نما بودن به «افعال گفتاری» اَشْبه اند. آرزوهایی که در قالب جملات واقع‌نما، خواست گوینده را که خواهان پیروی مخاطب از اوست، بازنمایی می‌کند. تنگنای زندگی سیاسی ما را با این دوگانه‌های فرارونده از قوه فاهمه دست به گریبان ساخته است. تجربهٔ شکست‌خوردهٔ جمهوری اسلامی، دوگانه‌هایی که به تکافوی ادلّه منتهی می‌شوند، از بطن خود بسیار زایانده و جامعه را در معرض بیم و ترس‌خوردگی و کمی امید به حال خود رها ساخته است. از تجربه های تلخ و تراژیک گذشته و حال بسیار گفته شده و بسیار هم باید گفت اما منطق زندگی، میل عبور از تجربه‌های تیره و سیاه دارد و برای آیندهٔ نامعلوم، خواستارافق‌های روشن است تا معنای زندگی به یکباره محو و نابود نگردد.
آنچه در مقدورات سیاسی نهفته است به دو عامل کلان باز می‌گردد: دولت و جامعه. در نگرهٔ فلسفهٔ سیاسی عقلانیتِ نقاد، که مهم‌ترین واضعش کارل پوپر است، سهم جامعه عظیم است. اگر جامعه‌ای تصمیم بگیرد از بسته بودن و نظام قبیله‌گی خود را رها کند و به سمت «جامعهٔ باز» به عنوان نمونه‌ای آرمانی پیش رود، سهم دولت البته اساسی است. پوپر جمهوری‌خواه نمی‌تواند با لیبرال‌هایی که دولت را کمینه و حداقلی می‌انگارند، همسو باشد. از نظر او آزمون‌های تاریخی فرض دولت شبگرد را تقویت نمی‌کند. از سوی دیگر آرمان اصلی در سیاست جامعه است و نه دولت. دولت تنها به عنوان وسیله و تسهیل‌گر جامعه در مسیر جامعهٔ باز می‌تواند نقش ایفا کند.
این تفکیک مهم است، چرا؟ وقتی جامعه‌ای بسته است، دولت را به به سمت بسته بودن همچون سیاهچاله ای جذب می‌کند. برعکس اگر جامعه عزم بر باز شدن داشته باشد، دولت را وادار به باز بودن می‌کند. مفهوم باز و بسته به معنای گشودگی به نقد و تصحیح خطا از طریق نقد است و در برابر عایق‌بودگی در برابر نقد و پذیرش خطاست. می‌توان تنها به نمونهٔ جنبش «زن، زندگی، آزادی» اشاره کرد.
امروز با همهٔ مقاومت سخره‌آمیز حکومتی، جامعه سبک زندگی خود را در رفتار و پوشش تثبیت کرده و این تثبیت‌شدگی را هرچه بیشتر علنی می‌سازد. در واقع جامعه رنگ تنوع‌اش را بر هستهٔ سخت قدرت تحمیل کرده و تکثر جامعه، حکومت را از درون دچار شقاق و تکثر ساخته است. در این میانه بخشی از جامعه فارغ از تعدد و‌کمیت، نتیجه‌گرایانه برای سیاست زندگی و کاهش آلام‌شان و با عنایت به شقاق حکومتی به رأی دادن روی آورده‌اند. این روی‌آوری چندان ربطی به تبلیغات اصلاح طلبان ندارد. امیدواران به بهبود زندگی از طریق رأی، تبلیغات مشوق رأی را خوش می‌دارند، نه آنکه تبلیغات خشنودی آنان را تعیین می‌کند. برخلاف کسانی که وظیفه‌گرایانه در جامعه نمی‌خواهند به حکومتی که دروغ و ناکارآمدی و ظلم در آن راسخ شده، رأی دهنده و با رأی دادن به آن مشروعیت ببخشند. هر دو گرایش با عقلانیتی نتیجه‌گرایانه و وظیفه‌گرایانه به دو تصمیم اخلاقی در برابر هم رسیده‌اند. هر دو گروه را باید به رسمیت شناخت و محترم شمرد و به جای دعوای بی‌حاصل دوگانه‌ساز و انگ‌زنندهٔ شرافت و بی‌شرافتی، میدان گفت‌وگو برای این دو تصمیم اجتماعی را باز گذاشت. آرمان جامعهٔ باز به این به رسمیت شناختن و گشوده بودن فضای گفت‌و‌گو و پرهیختن از تهمت و طرد نیازی حیاتی دارد.
روش‌شناسی عقلانیت نقاد توجه می‌دهد که آینده باز است و تعیین‌ناشده؛ از طریق استقراء رویدادهای گذشته نمی‌توان رخدادهای آینده را معین ساخت. ما ناگزیریم انتظارات خود را بر آینده نامعلوم بیفکنیم و با پذیرش خطر، آیندهٔ نامعلوم را بر خود معلوم سازیم. روشن است که آیندهٔ نامعین در بسیاری از مواقع انتظارات ما را برآورده نمی‌سازد. صحنهٔ سیاست صحنه کارزار انتظارات است؛ صحنهٔ خطر کردن برای ساختن آینده. کسانی که با پندار خام انتظاراتشان را نه با گمانه‌زنی بلکه با یقین پیوند می‌زنند، تنها هنرشان بستن راه بر گفت‌و‌گوی نقادانه و امتناع یادگیری حتی از مخالف است. یقین‌زدگی‌ها در عالم سیاست و مقدس‌کردن یقین‌ها تنها خاصيت‌اش افزودن بر خطرات ویرانگر است. تجربه تلخ چنین یقین‌زدگی‌هایی در بیش از چهل‌وپنج سال سال نظام سیاسی وجدان ما را از تجربه‌های تباه‌گر آکنده است.
اکنون دو انتظار کلان در انتخابات برای شرکت در رأی‌گیری و عدم شرکت در انتخابات در برابر هم صف‌آرایی کرده‌ اند؛ هر دو اخلاقی و معقول. نکته مورد انتظار این است هر کدام از این دو انتظار علاوه بر دفاع از محاسن و قوت‌های خود، رخنه‌ها و ضعف‌هایشان را نیز برای انتخاب دقیق‌تر مخاطبان ارائه کنند. به جای بحث به شیوهٔ کلامی در ابراز خلل‌های انتظارات مقابل، خود بکوشند راه‌حل‌های‌شان در تدارکِ ضعفِ نتایج برآمده از انتظارشان را شفاف سازند.
چنین مواجهه‌ای به ژرفابخشیِ تصمیم‌گیریِ مخاطبان و گراییدن به هر کدام از این انتظارات دوگانه و در تقابل هم مساعدتی جدی می‌نماید. برای نمونه مخالفان رأی توضیح دهند: اگر نظامی امنیتی‌ها در پستِ ریاستِ جمهوری قرار گیرند و تضعیف بیش از حد جامعه و سرمایه‌های مدنی‌اش و امر سیاست‌ورزی رخ نماید، آنگاه چه تدبیری در چنته دارند؟ و موافقان رأی توضیح دهند با ورود کاندیدایی که قرار است دریچه کوچکی باشد برای کاهش مرارت‌ها و نرمال‌سازی حاکمیتی که کرامت مردمش را ناچیز و حقیر می‌شمارد، اگر ذیل منویات رهبری قادر به تأمین همان حداقل‌های وعده کرده‌اش نشد، قرار است چه کنشی از خود بروز دهد؟
باری، تناقض‌نمای دوگانهٔ این دو انتظار هیچ‌کدام ما را عاری از تصمیم نمی‌سازد، با انتخاب هر کدام باید با شجاعت مسئولیت انتخاب‌مان را بر عهده بگیریم و ببینیم آینده کدامین انتظار را تقویت و کدامین را تضعیف می‌کند. تعیینِ آینده و رشد سیاسی اجتماعی در گرو چنین گفتو‌گوی نقادانه‌ای است.
‏تحلیلی پیشدستانه بر وضعیت انتخابات ریاست جمهوری 1403

✍️ شهیر شهید ثالث

سوای مبارزه درونی بین کاندیدا ها، که تا اینجا تنها قالیباف، جلیلی و پزشکیان مطرح اند، جدال دیگری هم برای اولین بار در این سطح و حجم بین تحریم کنندگان انتخابات و مخالفان آنها در جریان است. حامیان تحریم طیف وسیعی را از ناراضیان تا براندازان شامل می شوند.
آرگیومنت و موارد مورد بحث حامیان تحریم عمدتا به قرا زیر است:
1. رای دادن چیزی را عوض نمی کند. این مسئله را تجربه کرده ایم و تن به این کار بیهوده نمی دهیم. گرانی روز به روز بیشتر شده تا جائی که حتی قیمت مواد غذائی مثل گوشت و نیز هزینه مسکن طاقت فرسا شده است.
2. چون هر یک رای همانطور که خامنه ای گفته رای به جمهوری اسلامی است لذا من به این حکومت مستبدِ بیرحمِ فاسدِ بی لیاقت رای نمی دهم.
3. رئیس جمهور کاره ای نیست، قدرتی ندارد و تصمیم‌گیر خامنه ای است. لذا فرقی نمی کند چه کسی رئیس جمهور شود.
4. با کاهش درصد آراء مشروعیت سیستم زیر سئوال می رود، فشار های بین المللی افزایش می یابد، بر اثر فشارها و افزایش نارضایتی رفته رفته ریزش در میان حامیان حکومت شتاب می گیرد و سیستم یا از درون فرو می پاشد و یا بر اثر اعتراضات گسترده از پا در می آید.

در مقابل می توان استدلال کرد ;i (توجه کنید که هدف این نوشته دفاع از عملکرد هیچ دولتی نیست بلکه تنها بیان فکت ها برای نتیجه گیری است):

1. از بعد از جنگ جهانی دوم در هیچ دوره ای، سه سال پی در پی تورم بالای 40 درصد نبوده. این اتفاق تنها در دوره رئیسی اتفاق افتاده. در دوره روحانی تورم در سال 93 به 15 درصد، 94 حدود 10 درصد و در 95 و 96 تا اوایل 97 تک رقمی شد. پس اینکه بگوئیم تفاوتی بین دولتها نیست با واقعیت همخوانی ندارد.

2. این استدلال که هر رای به منزله رای دادن به جمهوری اسلامی است که سیستمی سراپا مسئله دار است صحیح است. اما در دنیای سیاست هیچ تصمیم گیری نمی تواند مطلقا صحیح باشد. هربرت سایمون، دانشمند علوم سیاسی، مبتکر نظریه "bounded rationality" and "satisficing" به ما نشان می دهد که بهترین تصمیم گیری سیاسی باید "تحت شرایط موجود" گرفته شود. اما (که این امّای بسیار مهمی است) این به آن معنی نیست که تصمیم مزبور کامل و بهترین، به معنای مطلق کلمه است.

موضوع، موضوع تعقل و منطق انتخاب The lesser of two evils principle است که از زمان افلاطون تا امروز چراغ راه تصمیمات اجتماعی و سیاسی بوده است. اسپینوزا در Ethics می نویسد:
"According to the guidance of reason, of two things which are good, we shall follow the greater good, and of two evils, follow the less."
اما از طرفی رای ندادن "در مقطع کنونی" در واقع به نوعی رای دادن است. پائین آوردن مشارکت به منزله افزایش شانس پیروزی بدخیمترین جریان فکری حال حاضر در درون "حکومت در عمق" deep state است هم چنانکه در انتخابات مجلس با 7 درصد آراء توانستند وارد مجلس شوند.

مشکل بزرگتر اینجاست که نه تنها نسل کنونی بلکه نسل های آینده هم ممکن است از این جهت گیری که منجر به بروی کار آمدن انقلابی ها دو آتشه می شود ضربه بخورند. طبق برآوردهای خودِ سیستم (صندوق توسعه ملی) با روند کنونی و بر اثر عدم سرمایه گذاری در صنایع نفت (70 میلیارد دلار سریعا و 200 میلیارد با برآورد وزارت نفت) به دلیل کاهش استخراج بر اثر پیر شدن چاه های نفت + افزایش مصرف، صادارت نفت ایران در 1412، یعنی 9 سال دیگر، به صفر می رسد و ایران وارد کننده نفت خواهد شد. با روی کار آمدن دولتی مانند دولت جلیلی، تحت تحریم های آمریکا، هیچ سرمایه گذاری در صنایع نفت صورت نخواهد گرفت (چینی ها و روسها هم علیرغم سر و صدا هائی که بپا می شود حاضر به این کار نیستند.چینی ها بعد از بازگشت تحریم های آمریکا ایران را ترک کردند و شرکت های نفتی روسیه هم هر چند تحت پاره ای از تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا هستند اما تحریم کامل نیستند و حاضر به ریسک کردن در صنایع نفت ایران نیستند).

ممکن است گفته شود که حتی اگر نماینده جناح میانه رو بر هم سر کار بیاید باز وضع به همین منوال خواهد بود و لذا رای دادن به مسعود پزشکیان بلاموضوع و بی فایده است. در بخش بعد به این موضوع خواهم پرداخت.

3. رئیس جمهور کاره ای نیست، قدرتی ندارد و تصمیم‌گیر خامنه ای است. لذا فرقی نمی کند چه کسی رئیس جمهور شود.
اینکه خامنه ای تصمیم گیر نهائی است و اهرم اصلی قدرت در دست اوست صحیح و منطقی است. اما این آرگیومنت محتاج تحلیل بیشتر است.

دهها دانش پژوه علوم سیاسی بر روی رفتار و نحوه عملکرد دیکتاتور ها کار کرده اند و تقریبا همگی به این نتیجه رسیده اند که دیکتاتور ها برای حفظ قدرت خویش مجبورند که با شبکه ها و الیت جناح های سیاسی که در جامعه از مقبولیت و محبوبیت برخوردارند تعامل داشته باشند.
رابرت دال (متوفی 2014 دانشگاه ییل) در رساله بلندش در باب پُلیارکی به دقت و با مثال های تاریخی متعدد به این موضوع می پردازد. باربارا گیدس (در قید حیات دانشگاه یو سی ال اِ) در تحقیق دامنه دار و مفصل خود در باب رژیم هایauthoritarian نشان می دهد که دیکتاتور ها مجبورند برای ماندن در قدرت بین نیروهای رقیب ایجاد تعادل کنند (هر چند که عقربه نفوذ ممکن است به سمت یک جریان تمایل بیشتری داشته باشد). آنها مجبورند با فراکسیون های قدرت چانه زنیnegotiate کنند و دست به سازش و عقب نشینی بزنند.

در جمهوری اسلامی ما "به وضوح" شاهد این موضوع بوده ایم. از دوران احمدی نژاد که می گفت تحریم ها ورق پاره اند و می گفت انقدر قطعنامه بدهید که قطعنامه دانتان پاره شود ما رسیدیم به دوران حسن روحانی که خامنه ای نرمش قهرمانانه پیشه کرد تا جائی که در برابر چشمان حیرت زده تحلیلگران و ناظران، جواد ظریف دست در جیب، در کنار جان کری در کنار دریاچه لک لومان در ژنو لبخند زنان راه می رفتند و دست آخر به یک توافق هسته ای دست یافتند (بحث خوب یا بد بودن توافق در اینجا مطرح نیست).

زمانی که ترامپ از برجام خارج شد خامنه ای چه گفت؟ این فراز از سخنان خامنه ای برای اینکه ما ببینیم دیکتاتور چطور مجبور است در مقاطعی دست به سازش بزند بسیار با اهمیت است. او گفت: "در موضوع مذاکرات بنده اشتباه کردم و به اصرار آقایان اجازه تجربه را دادم که از خطوط قرمز معین ‌شده (توسط من) عبور کردند.".

به عبارت دیگر درست است که قدرت در دست دیکتاتور است اما دیکتاتور هم مثل هر انسان دیگر تحت تاثیر محیط اطراف خود هست به نحوی که سیاست خارجی از دوره احمدی نژاد به روحانی 180 درجه تغییر می کند در صورتی که رهبر و دیکتاتور همان است که بود. چه شد که در دوره دوم روحانی به حاشیه رانده شد؟ حرکت ترامپ هم بهانه شد و هم به باند رادیکال به رهبری خامنه ای نشان داد که با آمریکا نمی توان کنار آمد (اینکه چه عاملی باعث شد ترامپ از برجام خارج شود موضوع بحث دیگری است که من در مقاله های مختلف به آن پرداخته ام) و از آنجا بود که طرح "خالص سازی" در دستور کار این جناح قرار گرفت. انتخابات 98 مجلس، 1400 ریاست جمهوری، 1402 و 1403 مجلس با توجه به این دستور شکل گرفت.

اما سخنرانی اخیر خامنه ای

اینک خامنه ای در یک سخنرانی برنامه ریزی شده گفته است:

آنکه تصور کند بدون لطف آمریکا نمی‌توان قدم از قدم برداشت او خوب مدیریت نخواهد کرد . برخی با لبخند دشمن خاطرشان جمع می‌شود و با لالایی دشمن خوابشان می‌برد. برخی تصور می‌کنند باید آویزانِ به این قدرت و آن قدرت باشند یا خیال می‌کنند که همۀ راه‌های پیشرفت از آمریکا می‌گذرد، نه این‌طور نیست.

هدف خامنه ای از این سخنرانی، دقیقا ضربه زدن به تیم پزشکیان-ظریف و متزلزل کردن کسانی بوده که می خواستند به پزشکیان رای بدهند به این امید که وضعیت قدری تغییر کند. این سخنان ممکن است بسیاری را مایوس و احتمالا آرا پزشکیان را به نفع جلیلی/قالیباف پایین آورد.

اما از سوی دیگر مخالفین رای دادن می توانند عنوان کنند که خامنه ای آب پاکی را روی دست همه ریخت که در فکر توافق با آمریکا نباشند و لذا آمدن پزشکیان هم این مسئله را حل نمی کند.

واقعیت این است که تحولاتی به وقوع پیوسته که خامنه ای را دچار توهمی عمیق کرده و لذا باید اتفاقی بیفتد که از این حالت سیر در هپروت خارج شود.

این تحولات عبارتند از: صادرات نفت به بالاترین رکورد (1.5 میلیون بشکه در روز) در 6 سال گذشته رسیده است. لذا خامنه ای و شرکاء احساس می کنند که تحریم های آمریکا بر آنان بی اثر است هر چند که حدود 85 تا 90 درصد نفت صادراتی ایران با تخفیف به چین فروخته می شود. ایا این امر نتیجه درایت و شجاعت دولت رئیسی بوده ادعائی که هم قالیباف و هم جلیلی آنرا تکرار کرده اند و هم خامنه ای را دچار توهم کرده؟

قضیه از این قرار است که قیمت نفت از بشکه ای حدود 40 دلار در سال 2020 بر اثر تحریم های سنگین بر روسیه، دومین بزرگترین صادرکننده نفت جهان، به حدود 100 دلار در سال 2022 رسید. تورم در آمریکا در همین بازه از 1.2 درصد در 2020 به 8 درصد در 2022 رسید. کلید معما همین جاست، بایدن و دولت او که وضعیت را بحرانی می دیدند و انتخابات پیش رو را در خطر می دیدند برای جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع و از بیم افزایش قیمت نفت و افزایش تورم روی خود را برگرداندند و به جمهوری اسلامی اجازه دادند که به صادرات نفت ادامه دهد.

این وضعیت تا انتخابات آمریکا و حتی تا ژانویه 2025، یعنی 6 ماه دیگر ادامه خواهد داشت.
بعد از آن، صرف نظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید، با توجه به اینکه هیچیک از دو کاندیدای فعلی نمی توانند بار دیگر در انتخابات شرکت کنند (طبق اصل 22 متمم قانون اساسی آمریکا رئیس جمهور بیش از دو دوره نمی تواند در انتخابات شرکت کند) لذا با واهمه به مراتب کمتر نسبت به افزایش قیمت نفت، چین را تحت فشار خواهند گذاشت که خرید نفت از ایران را متوقف کند (هر چند که خریداران عمدتا پالایشگاه های خصوصی چین هستند).

فراموش نکنیم در زمان ترامپ، تحت برنامه فشار حداکثری او صادرات نفت ایران به 300 هزار بشکه در روز کاهش یافت. تکرار این جریان و تداوم آن برای مدتی همان اتفاقی است که گفتم باید بیفتد که خامنه ای را از دنیای رویائیش و توهمش خارج کند و به احتمال قوی نرمش قهرمانانه 2 را کلید بزند.
اینجاست که تیم پزشکیان که به احتمال قوی ظریف و عراقچی در آن تیم خواهند بود حتی اگر مقامات بالائی مثل وزیر امور خارجه نداشته باشند می توانند وارد صحنه شوند.

یک مورد دیگر هم که احتمالا اهرمی می تواند در دست پزشکیان باشد این است که گفته اگر نتوانستم به قول هایم عمل کنم کنار خواهم رفت. اگر آنطور که می گویند شجاعت چنین کاری را داشته باشد (که باید در عمل دید) می تواند در صورت وخیم شدن وضع اقتصادی با تهدید به استعفا خامنه ای را وادار به عقب نشینی کند. آیا از این حربه استفاده خواهد کرد؟ آیا خامنه ای در صورت کاهش شدید فروش نفت عقب نشینی خواهد کرد؟ تضمینی نیست اما احتمالش وجود دارد.

4. مخالفان رای دادن می گویند: با کاهش درصد آراء مشروعیت سیستم زیر سئوال می رود، فشار های بین المللی افزایش می یابد، بر اثر فشارها و افزایش نارضایتی رفته رفته ریزش در میان حامیان حکومت شتاب می گیرد و سیستم یا از درون فرو چی پاشد و یا بر اثر اعتراضات گسترده از پا در می آید.

چنین ادعائی متکی به هیچ یک از نظریه های موجود در علوم سیاسی نیست. توجه داشته باشید که در اکثر دیکتاتوری های موجود اصولا انتخابات وجود ندارد و با این حال سیستم به حیات خود ادامه می دهد. جمهوری اسلامی مشارکت را عمدتا برای مقاصد خارجی و تثبیت مشروعیت در سطح بین المللی می خواهد. این موضوع از زمان رفراندم جمهوری اسلامی در سال 1358 مد نظر سیستم بوده و هم چنان توسط هسته سخت قدرت به همین منظور پیگیری می شود. وگرنه حتی اگر مشارکت به زیر 40 درصد هم برسد این سیستم مشکلی برای سرکوب اعتراضات ندارد.

اعتراضات هم چنانکه من در چندین مقاله به بحث در مورد امکان موفقیت آنها برای سرنگونی سیستم پرداخته ام، برای پیروز شدن، نیاز به یک رهبری با محبوبیت بالا دارند که نیروهای مخالف را همسو کند، به آنان انگیزه مبارزه دهد، آنانرا در صحنه مبارزه، علیرغم خونین شدن، نگهدارد و از همه مهمتر در صورت فروپاشیدن سیستم خلاء قدرت را پر کند چرا که در غیر این صورت در نبود یک قدرت مرکزی هرج و مرج آنارشی کشور را فرا خواهد گرفت.

آیا این سیستم سرکوبگر زیر فشار اقتصادی از هم می پاشد؟ این احتمال وجود دارد اما باید توجه داشت که در صورت نبود آلترناتیوی که خلاء قدرت را پر کند دستاوردی برای کشور نخواهد داشت. ما هیچ مثال تاریخی ای در دست نداریم که نشان دهیم در فلان سیستم دیکتاتوری-شبه دموکراسی وقتی مشارکت کاهش پیدا کرد مخالفین به هماهنگی با یکدیگر دست یافته و یک رهبری popular ظاهر خواهد شد که خلاء قدرت را پر کند.

در مورد سقوط میلوسویچ دیکتاتور یوگوسلاوی هم که بعضی ادعا کرده بودند که این اتفاق رخ داده توئیت نسبتا مفصلی کردم و نشان دادم که سقوط او بر اثر تحریم انتخابات نبوده است. می تونید آنرا در صفحه من بخوانید.
«ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»، خداوند وضع آفاقي و بيروني هيچ مردمي را دگرگون نخواهد كرد مگر آن‌كه خودشان وضع دروني و انفسي خود را عوض كنند. يعني من و هريك از انسان‌ها تا درون خودمان را دگرگون نكنيم و تن به تحول نسپاريم و حاضر نباشيم از اين وضع موجود و نامطلوب در درون دست برداريم و برويم به طرف وضع ناموجود و مطلوب، هيچ مشكل ديگرمان حل نمي‌شود.
در اين‌جا تنها به يك نكته در قالب مثال اشاره مي‌كنم. در شهرهاي بزرگ دنيا اكنون مشكلي اساسي وجود دارد و آن هم آلودگي هوا، آلودگي صوتي و ترافيك است. درباره اين مشكل گاهي ديدگاه اين است كه اتفاقاً ديدگاه غالب هم همين است، كه اگر انسان‌ها وضع دروني و روحي‌شان «همين است كه هست» باشد، با همين وضع روحي مي‌خواهند مشكل ترافيك يا آلودگي هوا را حل كنند. حتي همين مشكل بيروني هم تا درون ما عوض نشود، حل‌شدني نيست. مصطفی ملکیان
فرمول بازی!

بازی و مناسبات معمولِ قدرت، فرمول ساده و پیچیدهٔ مختص خود را دارد. فرمول سادهٔ آن، تسلط بر جمع یا جامعه به قصد کسب انواع منافع مادی و غیرمادی برای خود، نزدیکان و هواداران است و فرمول پیچیدهٔ آن نیز این منافع و تلاش برای کسب آن را در لفافه‌ای از گزاره‌های اخلاقی و دینی و عاطفی پنهان کردن. ایدئولوژی در معنای مرسوم آن، به همین فرمول پیچیده گفته می‌شود، یعنی منفعتی غیرعام را به اسم تقوی و دلسوزی به مخاطب فروختن!
فقط رشد آگاهی عمومی، اثر ایدئولوژی را تضعیف و زایل و از مناسبات واقعی قدرت، راززدایی و پرده‌برداری می‌کند.
تقوی در مفهوم دینی آن، از مناسبات قدرت عبور کردن و دل به خیر عموم سپردن است و این نه کاری ساده و خُرد است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
رو کم کنی دوجانبه؟


نیروهای برانداز که "مشروعیت" جمهوری اسلامی را به میزان مشارکت مردم در انتخابات گره زده‌اند و بر همین مبنا، تمام امکانات تبلیغی و جنگ روانی خود را در جهت تحریم انتخابات بسیج کرده‌اند، اگر امروز مشخص شود که بیش از 50 درصد مردم در انتخابات شرکت کرده‌اند، حرف فردایشان چیست؟
آیا قرار است به مشروعیت نظام اعتراف کنند؟
یا اینکه نرخ مشارکت اعلام شده را تقلب و دروغ خواهند دانست؟
یا اینکه توپخانۀ تبلیغاتی خود را علیه اکثریت رأی دهنده نشانه خواهند گرفت و آنها را به جهل و حماقت و خیانت و جنایت متهم خواهند کرد؟
کسانی را می‌شناسم که به دلایلی کاملاً متفاوت و حتی مغایر انگیزه و هدف نیروهای برانداز ،میل و علاقه‌ای برای شرکت در انتخابات ندارند، اما صرفاً در واکنش به نوع برخورد شبکه‌های مدافع تحریم و براندازی در خارج از کشور، اسب خود را برای حضور در پای صندوق رأی زین کرده‌اند! در واقع قصدشان این است که روی آنها را هم کم کنند!
طیف گسترده‌ای از نیروهای حامی براندازی، در روش و عمل و زبان خود، حد و مرزهای کنش مدنی را نگاه نمی‌دارند و حریم و حرمت بیگناهان را می‌شکنند. آنها مانند برخی از همتایان داخلی خود در داخل حکومت، اصولاً نیاموخته‌اند که " دیگران را نباید نادیده گرفت چرا که دیگران بزرگترین چالش‌اند!" این جملۀ شریفِِ یک متفکر اسپانیایی است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
میرحسین موسوی و همسرش در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نسل جدید حکومت را ناتوان از تغییر می‌بیند

▪️نسل جدید اولاً به این دلیل که فاصله‌اش را با ما زیاد می‌بیند و ثانیاً به این دلیل که نسل گذشته و حکومت را ناتوان از تغییر می‌بیند، تصمیم گرفته است بدون گفت‌وگو کار را جلو ببرد. در واقع این نسل آرام‌آرام به قدرت خودش باور پیدا می‌کند. من و شما هم به‌عنوان نسل گذشته، ناتوانی‌مان در تغییر به اندازۀ ناتوانی حکومت است و نسل جوان متوجه این موضوع شده است که ما توان تغییر نداریم.

▪️نسل جوان در برابر نهادهای رسمی قدرت بیشتری دارد، چون بخش سنتی ما در حال نو کردن خودش است؛ جوان‌تر می‌شود و دنیای جدیدی می‌سازد، ولی ساختار حکومت حتی این نوگرایی نسلی را هم ندارد. نسل جدید متوجه شده که ما نه قصد گفت‌وگو، بلکه قصد فریب او را داریم و به او دروغ می‌گوییم. در جریان جنبش مهسا حکومتی‌ها می‌گفتند بیایید گفت‌وگو کنیم؛ نسل جوان متوجه ناتوانی حکومت از گفت‌وگو شده بود و می‌دانست چون در موضع ضعف است، از گفت‌وگو می‌گوید و اگر در موضع قدرت قرار بگیرد، دیگر گفت‌وگو نمی‌کند.

🗞 بخشی از گفت‌وگوی مدیرمسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات، امیرعباس تقی‌پور با محسن رنانی.
◽️◽️
@cm_magazine
رأی دادن و رأی ندادن، هر دو حقّ انسانی است و انتخاب فردی. امّا امروز، به انتخاب شخصی، رأی نمی‌دهم و البته این رأی را به احدی تجویز و تلقین نمی‌کنم. در دو طرف دلایلِ معقولی برای اقنا‌ع‌سازی وجود دارد. به گمانم نگاه معقول به انتخابات، نگاهِ نسبی و مشروط است نه مطلق و نامشروط. در این بزنگاه تاریخی، مشارکت و تحریم، حضور و غیبت، مبتنی بر دلایلِ معقول و معطوف به خیر عمومی، هر دو انتخابِ آبرومندانه و محترمانه است. در این هنگام، یعنی وقتی دو طرف انتخابِ آبرومند و رأی معقول دارند، ترجیحاتِ شخصی و سیاسی، مبتنی بر داوری میان دلایل،اولویّت‌ها و منظرها، تعیین‌کننده‌ی نهایی است. وگرنه در باب بارِ اخلاقی رأی دادن و رأی ندادن، بی‌طرفی و نسبیّت، راست است. انتخاب ما، ظنّ و گمان است نه یقین.
رأی نمی‌دهم؛ به این دلیل که چشم‌انداز روشن و روشنی‌بخشی در این انتخابات، برای تغییر و اصلاح ساختاری و حتّی برای بهبود ساختاری به گمان نمی‌بینم. چون افقِ بازی در صندوق رأی به روی خیر همگانی و عدالت عمومی نمی‌‌یابم. چون امیدی در مشارکت برای راه‌گشایی به انصاف، آزادی و برابری نمی‌شناسم. چون گمان می‌کنم انتخابات در ساختار استبدادی، نقش و ارزشِ صوری و فرعی به خود گرفته است نه واقعی و اصلی. گمان نمی‌کنم رأی دادن، توانی باشد برای برای تغییر و اصلاح در قوانین، روش‌ها و رویه‌های ناعادلانه. رأی نمی‌دهم، چون انتخابات در جمهوری اسلامی یک گزینه‌ی دموکراتیک برای عزلِ مسالمت‌آمیز حکومت و حاکم نیست.
مشارکتی‌ها که به مسعود پزشکیان رأی می‌دهند، عمدتاً «بهبودِ تدریجی» را به مثابه دلیل ایجابی بیان می‌کنند؛ بیم بدتر شدن وضع و انتخاب بین بد و بدتر را به مثابه دلیل سلبی تقریر می‌کنند. همچنین، انتخابات را فرصتی برای تغییرات هرچند کوچک، و البته پیش‌گیری از اتّفاقاتِ ناخوش‌آیند بعدی می‌بینند. تمام این دلایل، با محوریّت بهبودِ تدریجی، معقول اند. امّا اطمینان‌بخش، حتمی و یقینی نیستند به طوری که بتوانند همه‌ی عقول را اقناع کنند. در هر حال، بهبودِ تدریجی در ساختار جمهوری اسلامی، بهبودِ محدود، مشروط، نسبی و ناپایدار است؛ محدود به ساختار کلّی، مشروط به مصلحت و جواز، یا غفلت و اهمال نظام، و نسبت با اوضاع بدتر دیگر، و به تجربه هم ناپایدار.
در هر حال، من عمیقاً به انتخابِ رأی‌دهندگان احترام می‌گذارم؛ نه رأی دادن، لزوماً مشروعیّت‌بخشی به حکومت و رأی به نظام است، نه رأی ندادن رأی به اقلیّت تندرو یا یکدست‌شدن قدرت. رأی دادن و رأی ندادن، نه خیانت است نه خریّت، نه انگشت زدن بر خون شهیدان است نه انفعال، نه بیعت است نه اهمال.
رضا زمان
کجا ایستاده‌ام؟
در نفی دوگانۀ مشارکت و تحریم

سروش دباغ


فرض کنید امروز نهم یا شانزدهم تیرماه است و دکتر مسعود پزشکیان با رای بالا بر مسند ریاست‌جمهوی تکیه زده است. چه روزگاری پیش روی ایرانیان خواهد بود؟ می‌کوشم به اختصار روایت خود را با خوانندگان در میان گذارم. ضمن احترام عمیق به تمام هموطنان عزیزی که بر آن اند تا در انتخابات از حق شهروندی خود استفاده کرده، شرکت کنند و به پزشکیان رای دهند (روشن است که در قیاس با دیگر کاندیداهای موجود، ایشان به مراتب بهتر است؛ که شریف، نیک‌نفس، راستگو و پاکدست است و به کار با کارشناسان و متخصصان عمیقا باور دارد)؛ چنانکه درمی‌یابم، با انتخاب ایشان اتفاق چندانی در حوزۀ فرهنگ، اجتماع، سیاست داخلی و سیاست خارجی نخواهد افتاد.

پزشکیان در این مدت بارها اذعان کرده که در چارچوب سیاست‌های رهبری می‌خواهد سکان امور اجرایی کشور را در دست بگیرد و بنای مقابلۀ با هستۀ سخت قدرت را ندارد؛ از اینرو وعده‌های در خور درنگی در حوزۀ اجتماع، سیاست و فرهنگ نداده است. از این بابت جای تقدیر دارد که وعده‌هایی نمی‌دهد که نمی‌تواند بدان‌ها جامۀ عمل بپوشاند. امیدوارم با حضور ایشان و به مدد کار گرفتنِ مدیران کارآمد و کاربلد در وزارتخانه‌های مختلف، خصوصا در حوزۀ معیشت و زندگیِ روزمرۀ شهروندان، گشایش‌های چندی صورت گیرد. درعین حال، در کسوت «گذارطلبی» که دل‌مشغول گذار امن خشونت‌پرهیز است و عمیقا در اندیشۀ مطالبات انباشتۀ دموکراتیک و حقوق بشر محورِ معوقۀ بیست و شش سال گذشته ( البته این مطالبات پیش از این هم در میان اهالی سیاست حاملانی داشته، اما از دوم خرداد سال ۷۶ تعمیم پیدا کرد و در میان طبقۀ متوسط جامعه حاملان انبوهی یافت)؛ می‌بینم که پزشکیان نمی‌تواند، نه اینکه نخواهد، در راستای تحقق این مطالبات، گام‌های معناداری بردارد. مثلا، دربارۀ مسئلۀ حجاب وعفاف و طرح موسوم به نور که ایشان به درستی می‌گوید چیزی جز سیاهی نیست؛ وقتی سیاست آقای خامنه‌ای، «حرام سیاسی» انگاشتنِ لغو حجاب اجباری است؛ روشن است که پزشکیان نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. دربارۀ آزادی زندانیان سیاسی، لغو حصرِ محصوران، جرم سیاسی، آزادی مطبوعات، رسانه‌ها و احزاب سیاسی هم نمی‌تواند گام‌های موثری بردارد که در قلمروی اختیارات او نیست. به تعبیر دیگر، پزشکیان به رغم میلش – چون می‌خواهد ادامه دهندۀ دولت خاتمی باشد- نمی‌تواند کف مطالبات دموکراتیک و حقوق بشر محور را محقق کند. از اینرو، ضمن درک انگیزۀ هموطنان عزیزی که در داخل کشور زندگی می‌کنند و به امید بهبود نسبیِ وضعیت معیشتی خود در انتخابات شرکت می‌کنند و رای می‌دهند، بنای مشارکت در انتخابات پیش رو را ندارم.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/115207
.
. 👈👈 دیکتاتوری جوّ


خدایش رحمت کند مهندس سحابی را؛

می‌گفت از دیکتاتوری حاکمانْ بدتر، «دیکتاتوری جوّ» است؛
اگر می‌خواهید وارد کار روشنفکری و کنشگری شوید اولین کارتان باید این باشد که تمرین کنید که اسیر دیکتاتوری جوّ نشوید.

حالا من سخنم این است:

دو گروه خیلی به فرایند توسعه ایران لطمه زده‌اند:

یکی روشنفکران و کنشگرانی که اسیر دیکتاتوری جوّ شدند؛
و دیگری رهبران سیاسی پوپولیستی که بر امواج توده‌ها سوار شدند.

انقلاب ۵۷ حاصل اتحاد این دو گروه بود.

اولی نیروی خلاقه روشنفکری را در خدمت امواج مخرب توده‌ها قرار داد؛
و دومی سوار امواج مخرب توده‌ها شد و انرژی جامعه را به جای هدایت به سوی آفرینش و خلق دنیای جدید، ‌به سوی تخریب برد.

لحظه‌های تاریخی ویرانگر هر ملت، همان زمانی است که سیاستمداران پوپولیست و روشنفکران اسیر دیکتاتوری جوّ، متحدان نانوشته هم می‌شوند و دوره جدیدی از جباریت را رقم می زنند.

از این پس در فرایند توسعه ایران، باید مراقب باشیم که اتحاد تازه ای رخ ندهد.

اگر از این پس رأی دادن یا رأی ندادن ما آگاهانه و انتخاب‌گرانه باشد نه بر اساس دیکتاتوری جوّ، آنگاه دیگر پوپولیست‌ها هم فرصتی برای سوارکاری و خلق دیکتاتوری جدید پیدا نمی‌کنند. همان پوپولیست‌هایی که برخی‌شان از رأی دادن ما سواری می‌گیرند و برخی‌شان از رأی ندادن ما.

محسن رنانی / ۸ تیر ۱۴۰۳


https://renani.net

https://www.tg-me.com/Renani_Mohsen

.
.
درس‌هایی از "نظریه‌ی بازی تکاملی" برای افزایش همکاری اجتماعی
(نمونه‌ای از فلسفه‌ورزی طبیعت‌گرایانه)


شاخه‌ای از نظریه‌ی بازی تکاملی، توصیفی از چگونگی تکامل همکاری‌های اجتماعی عرضه می‌کند. اما از این توصیف‌ها می‌توان تجویزهایی برای بهتر زیستن استنباط کرد. هدایت جامعه بر اساس شواهد به این معناست که در ایدئولوژی‌های سیاسی و اقتصادی رایج بازبینی کنیم و اجازه دهیم علم راهنمای تصمیمات ما باشد. به برخی از پژوهش‌ها نگاهی بیاندازیم.

۱. نتایج پژوهشی نشان می‌دهد اگر خواهان افزایش رواداری در جامعه هستیم باید با افزایش نابرابری مقابله کنیم. در این پژوهش نشان داده شد بازتوزیع عادلانه‌تر ثروت در جامعه به افزایش رواداری می‌انجامد.

۲. اما پژوهش‌های دیگری نشان می‌دهند که برابری کامل نیز از کارآمدی همکاری می‌کاهد. به عبارتی، از یکسو نباید بگذاریم شکاف نابرابری‌ها در جامعه گسترش یابد و از سوی دیگر نباید به نحوی تصنعی همه‌ی افراد جامعه را برابر کنیم.
این پژوهش همگام با پژوهش قبلی نشان می‌دهد افزایش نابرابری سدی بر سر راه همکاری است اما از سوی دیگر برای افزایش کارآمدی همکاری باید به برخی از افراد جامعه که قابلیت‌های بیشتری دارند منابع بیشتری در جهت افزایش کارکرد گروه اختصاص داد.

۳. در همین راستا پژوهش سومی نشان می‌دهد که باید تنوع را در جمعیت‌ها و گروه‌ها به رسمیت بشناسیم تا همکاری افزایش یابد.

۴. قبلاً نیز ژاپنی‌ها در سال ۲۰۱۷، نشان داده بودند که هرچه میزان تنوع هنجارها در سطح جامعه بیشتر باشد میزان همکاری بیشتر خواهد شد. (به عبارتی همکاری در جوامع چندحزبی که تنوعی از هنجارها را نمایندگی می‌کنند بیش از جوامع دوحزبی یا تک‌حزبی است. این ایده‌ی شایع که اگر همه‌ی مردم جامعه سخنان واحدی را بگویند به افزایش وحدت، و همکاریِ متعاقبِ آن می‌انجامد کاملاً نادرست است.)

۵. اما چگونه می‌توان شهروندانی تربیت کرد که تنوع هنجارها را در جامعه پذیرا باشند و در نتیجه همکاری افزایش یابد؟ ساده‌ترین پاسخ این است که باید همدلی را میان افراد جامعه افزایش دهیم. هنر بهترین ابزار در رسیدن به این هدف است.

۶. واضح به نظر می‌رسد که انسان‌ها با افرادی همکاری می‌کنند که اعتبار اجتماعی بالاتری داشته باشند. اما افراد جامعه به ندرت یکدیگر را می‌شناسند. پژوهشی که در ۲۰۲۱ نتایج آن در نیچر منتشر شد با بهره‌گیری از مدل‌های ریاضیاتی نشان داد که وجود نهادهایی که به نحوی شفاف اعتبار افراد را ارزیابی ‌می‌کنند بر همکاری اجتماعی می‌افزاید. (کارکرد نظام‌های شفاف‌سازی مالی و روزنامه‎های آزاد، روشن ساختن اعتبار شهروندان و سیاستمداران است.)

۷. وقتی نهادهایی برای افزایش همکاری تعبیه شود افراد حتی بدون تأمل در مورد پیشینه‌ی دیگران می‌توانند وارد همکاریِ کارآمدی با آنها شوند. در پژوهشی نشان داده شد که با سطح محدودی از حافظه، و بدون بررسی سوابق کامل افراد، نیز امکان همکاری وجود دارد.

۸. در پژوهش دیگری نشان داده شد که برای شکار جمعی نیازی به ساختارهای ذهنی پیچیده نیست و اگر شرایط یادگیریِ تقویتی فراهم شود موجوداتی با ذهنیت ساده نیز می‌توانند شکار جمعی کنند.

اگر با ذهنیتی ساده نیز امکان همکاری پیچیده وجود دارد، احتمالاً باید موارد بیشتری از چنین پدیده‌هایی را در جهان طبیعت شاهد باشیم. پژوهش دیگری نشان می‌دهد که موجوداتی با ذهنیت بسیار ساده، همچون ماهی‌های سیکلید، با بهره‌گیری از تنبیه خاطیان سطح همکاری در حفظ قلمرو را افزایش می‌دهند.

۹. وقتی جانورانی ساده موفق به انجام یک کار گروهی جمعی می‌شوند انسان‌ها نیز می‌توانند. اگر نهادهایی در جهت افزایش همکاری طراحی شوند با سرعت بالایی می‌توان بسیاری از مشکلات امروز بشر را حل کرد. علم راه‌حل‌هایی دارد. به عنوان نمونه‌ای عملی از کاربست نظریه‌ی بازی تکاملی در حل مسائل اجتماعی، بکارگیری آن را در شبکه‌ی حمل‌ونقل جاده‌ای شهری ببینید.

خلاصه: با توجه به داده‌های مورد اشاره، جامعه‌ای در مسیر به‌زیستی عمومی است که: شکاف نابرابری اقتصادی در آن کاسته شود؛ قابلیت‌های منحصربه‌فرد انسان‌ها به رسمیت شناخته شود؛ تنوعی از هنجارها در جامعه وجود داشته باشد؛ پروژه‌های یکسان‌سازی افراد کنار نهاده شود؛ نهادهای اعتبارسنجیِ شفاف در جامعه برقرار باشند؛ شرایط یادگیری تقویتی برای افراد در جامعه فراهم باشد؛ و خاطیان همکاری اجتماعی نیز تنبیه شوند.

آنچه در اینجا بیان شد استنباطِ توصیه‌هایی عملی از علوم تجربی و ریاضیات بود. این نمونه‌ای از فلسفه‌ی طبیعت‌گرایانه‌‌ی تجویزی‌ست: اینکه توصیه‌های به‌زیستی مبتنی بر آخرین داده‌های علمی باشند. برگرفتن داده‌هایی علمی به سان مهره‌های یک گردن‌آویز و به رشته درآوردن آنها در عرضه راهکارهایی برای خوب‌زیستن؛ و نه آنکه بدون توجه به داده‌های تجربی نسخه‌هایی برای هدایت جوامع و به‌زیستی انسان عرضه کنیم.

هادی صمدی
@evophilosophy
2024/06/28 15:11:16
Back to Top
HTML Embed Code: